جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

«صلح»: دیدی وسیع تراز خدمات عمومی، قسمت ۴ از ۱۰

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید

من واقعا دعا میکنم که دنیای ما برای زندگی همگان بر این سیاره بهتر و بهتر شود، تا از این عمر کوتاه مان، از آنچه خداوند به ما داده است یا به ما می دهد لذت ببریم، به جای اینکه با یکدیگر بر سر هر مسئله ای جنگ به راه اندازیم. جنگ هرگز خوب نیست. همیشه در این طرف یا آن طرف خساراتی بوجود می آیند. این هرگز خوب نیست.

ولی به خاطر خودتان بیرون نروید و علیه پلیس اعتراض نکنید و چیزها را غارت نکنید. منظورم این نیست که همه معترضان این کار را میکنند. ولی وقتی تظاهرات راه میاندازید بعضی عناصر بد سعی میکنند که قاطی شوند و از فرصت استفاده کنند و برای مردم مشکل ایجاد کنند. (بله.) بعد شما نیز دستگیر میشوید و همه این چیزها، شاید به اشتباه، چون شما آن کار را نکردید. شما صلح آمیز رفتار میکنید، اما افراد زیادی در گروه شما هستند که صلح آمیز نیستید. یا از بیرون، از هر جایی به شما ملحق می شوند، تا فقط به نظر برسند که در گروه شما هستند و بعد کارهای بد انجام میدهند؛ خانه مردم، کسب و کارها را چپاول میکنند، میسوزانند و غیره. آنها [صاحبان اینها] گناهی ندارند. (بله، استاد.) آنها کار اشتباهی نکردند. آنها حتی پلیس نیستند. پس برای اصلاح یک کار نادرست، این شیوه درست نیست. (بله.) اینطور نیست که فقط شهروندان گاهی به اشتباه مجروح یا کشته شوند، پلیس هم اغلب مورد سوء استفاده قرار می گیرد یا مجروح میشود، از کمینگاه به آنها حمله میشود و بسیاری از آنها در حین انجام وظیفه، به اشتباه می میرند. شما نباید بیرون به خیابان بروید، تا اعتراض کنید. این برای شما خطرناک است. شاید این بیماری وحشتناک را بگیرید که باعث میشود رنج بکشید و این، شما را شکنجه میدهد. حتی ممکن است بخاطر کووید-۱۹ بمیرید. و همچنین در یک اجتمآع بزرگ مانند آن، ممکن است اتفاقات دیگری رخ دهند. آن نیز شاید موجب مرگ تان شود. برای شما بهتر است که در خانه بمانید و در این مورد فکر کنید که چطور شغل بعدی را بدست آورید یا برای کار جدید درخواست دهید، یا چطور از خانواده ها و خود مراقبت کنید. ما نباید موجب مشکلات بیشتری شویم وقتی مردم در همه جای دنیا می میرند و وقتی کشور شدیدا نیازمند به آرامش و صلح بیشتری است تا به مشکل بزرگتری مانند پاندمی کووید-۱۹ بپردازد.

ما هنوز به پلیس احتیاج داریم. پلیس جان بسیاری از افراد سیاهپوست، خانواده های سیاهپوستان و بچه های سیاهپوست را هم نجات داده. اگر در اینترنت جستجو کنید، احتمالا بیشتر از من مطلع میشوید. (بله، استاد.) بهرحال این نظر متواضعانه من است، امیدوارم بعضی از افراد گوش دهند و شما سعی کنید زندگی خود را در آرامش بیشتر زندگی کنید. هر چیزی به دلیلی رخ میدهد. (بله، استاد.) پلیس فقط کارش را انجام میدهد. قبلاً گاهی پلیس خانه ام را در مکانی جستجو میکرد و من هرگز مقاومت نمیکردم یا نسبت به آنها بی ادبی نمیکردم. یکی از برادران شما در آن زمان با چهره اخم آلود، با لحنی ناخوشایند با پلیس صحبت کرد. او گفت: "چرا این کار را میکنید؟ ما گناهی نداریم! ما کاری نکردیم! ما اسلحه و این چیزها نداریم!" با اینکه زیاد نگفت و درست هم میگفت، ولی او را سرزنش کردم. گفتم: "نه، نه، نه. آنها فقط کارشان را انجام میدهند. اینطوری صحبت نکن." (بله، استاد.) آنها چه کار میتوانند بکنند؟ مافوق شان به آنها گفته بیایند و خانه مرا جستجو کنند، آنها هم مجبور هستند چنین کنند، درسته؟ (بله.) و مسلم است که باید تفنگ داشته باشند، چون شاید شما تفنگ داشته باشید. آنها از کجا بدانند. از اینرو باید آن را به سمت شما نشانه بگیرند، چون نگران هستند که شاید یک کاری انجام دهید. (بله.) وقتی همه چیز را بررسی کردند، شما را آزاد میکنند، میگذارند بروید. پس نیاز نیست اینطوری صحبت کنید. پس بگذارید کارشان را انجام دهند. پس پلیس فقط سیاه پوست ها را اذیت نمیکند و یا فقط آنها را بازرسی نمیکند یا متوقف نمیکند، آنها بارها در جاده، در خیابان مرا متوقف کردند، یا به خانه ام آمدند. (بله، استاد.) پس این یک جامعه نا آرام است و ما باید با این شرایط زندگی کنیم و سعی کنیم تا جای ممکن هماهنگ باشیم. وگرنه شاید بدتر شود. پلیس کار خود را انجام میدهد و اگر شما مقاومت کنید و با آنها خوب رفتار نکنید و غیره، شرایط را بدتر میکنید. (بله، استاد.) آنها نظر بدی نسبت به شما دارند. بعد شرایط تشدید میشود و شاید شما را سریع به زندان بیاندازند (بله.) یا حتی به شما شلیک کنند و بمیرید.

ببخشید. این موضوع دشواری است. در تمام این مدت در قلبم احساس درد داشتم. پلیس ها اغلب خوب هستند. آنها آموزش می بینند که کارهای خوب هم انجام دهند، نه فقط کارهای بد. (بله.) تصور کنید که خودتان پلیس باشید و با یک به اصطلاح مجرم یا فرد مظنونی رو در رو شوید، شما هرگز نمیدانید که او با شما چه میکند. (بله.) رو در رو هستید. (بله.) در فاصله نیم متری. (بله.) یا کم و بیش یک متر یا حتی چند متر. شما حفاظی ندارید. (بله.) حتی نمیدانید که آن مظنون واقعاً مجرم است یا فرد خوبی است. شما نمیدانید. پلیس نمیداند. پس شاید اگر کار اشتباهی کردند، به خاطر این بوده که می ترسیدند جان خودشان یا همکاران شان به خطر بیافتد. (بله، استاد.) چون قبلاً اتفاق افتاده که پلیس به دست مجرمین کشته شده و مجرمین فرار کردند. پس هر چیزی دو روی سکه دارد. از اینرو امیدوارم که مردم بیشتر تفکر و تعمق کنند و نه اینکه بیرون بروند و چیزها را خراب کنند یا آرزو کنند که پلیس بمیرد و از این چیزها. این درست نیست. چون افراد هم هستند که پلیس را می کشند. (بله.) و هیچکس با پلیس همدردی نمیکند. وقتی که پلیسی به اشتباه کشته میشود، هیچکس به خیابان نمیرود و در دفاع از پلیس اعتراض نمیکند. (بله.) اینطور نیست که دو روی سکه را در نظر بگیرند. خب. سئوالتان تمام شد؟ بله، متشکرم، استاد. ممنون که اینها را با ما در میان گذاشتید. به نظر فروتنانه من، مردم باید در این باره فکر کنند. مشکل جامعه ما این است که انسانها به طور خودآگاه یا ناخودآگاه یا به طور معنوی، خود را کاملا به معیارهای بالاتری ارتقاء نداده اند. در برخی از مکان های جهان ما، در کشورهای مخلتف هنوز آشوب و جنایت و مشکلات وجود دارند، به همین خاطر هنوز به پلیس نیاز داریم تا قدری نظم در جامعه برقرار کند. و همه اینها، نتیجه نهایی کارما هستند. خیلی سخت میتوان از همه این مشکلات و بی عدالتی ها، به اصطلاح بی عدالتی ها، آنطور که به نظر میرسند، اجتناب کرد، اگر خودمان را تغییر ندهیم و جامعه بهتری نسازیم، اگر نیکخواه تر نباشیم، اگر شفیق تر نباشیم، اگر نسبت به دیگران و البته نسبت به حیوانات، دلسوزتر نباشیم. نمیتوانم به قدر کافی بر آن تأکید کنم. لطفاً توجه داشته باشید. خودتان را در معرض خطر قرار ندهید. خانواده تان به شما نیاز دارند. دوستان تان به شما نیاز دارند. همسر و فرزندان تان به شما نیاز دارند. لطفاً آنچه مناسب است را انجام دهید تا خود را زنده و سالم نگه دارید و بتوانید هر آنچه از شما خواسته میشود را برای خودتان، خانواده تان، کشورتان و جهان انجام دهید. دولت های بسیاری از کشورها نیز میتوانند هزینه کمتری صرف ارتش و جنگ کنند و این پول را برای ایجاد بودجه های یاریگر بیشتر برای جوامع در اقلیت از جمله رنگین پوست ها به کار برند. بعد شاید جامعه ما صلح آمیز تر شود، درد و رنج و جنایت کمتر شود و پلیس هم کمتر به دردسر بیافتد. من واقعا دعا میکنم که دنیای ما برای زندگی همگان بر این سیاره بهتر و بهتر شود، تا از این عمر کوتاه مان، از آنچه خداوند به ما داده است یا به ما می دهد لذت ببریم، به جای اینکه با یکدیگر بر سر هر مسئله ای جنگ به راه اندازیم. جنگ هرگز خوب نیست. همیشه در این طرف یا آن طرف خساراتی بوجود می آیند. این هرگز خوب نیست. امیدوارم نظر من به شما کمک کند. متشکرم.

سئوال بعد. ( در اخبار جدیدی که به تازگی پخش شد، استاد ذکر کردند که انسانها از جمله شاگردان، عشق و اجر کافی ندارند که به عنوان مثال در برابر ویروس کرونا از آنها محافظت کند. استاد، چطور میتوانیم عشق درون مان را افزایش دهیم؟ )

موضوع خیلی آسان و سخت نیست. روزی که به دنیا آمدید آن اجری که در زندگی قبل به شما اختصاص یافته را با خودتان آوردید. اگر در زندگی قبل اجری نداشته باشید، در این زندگی چیزی با خود ندارید. خیلی سخت میتوان این همه عشق و اجر را ایجاد کرد. این باید با یک اقدام خارق العاده انجام شود یا در طول زندگیهای بسیار ایجاد شده باشد. اکثر مردم فقط در چرخه مرگ و زندگی در حال گردش هستند، وقت ندارند نفس بکشند، وقت ندارند خود را احیاء کنند یا بر خودشان تعمق کنند. به محض اینکه بچه را از شیر می گیرند، گوشت و ماهی و تخم مرغ و کارما به دهان او، به سیستم او وارد میکنند. (بله.) و بعد فرد آلوده میشود. هر چقدر بزرگتر میشود، کارمای او بیشتر میشود، حتی بدون اینکه خود بداند. (بله، استاد.) بعد بزرگ میشود، باید به مدرسه برود. باید از چهار، پنج سالگی به مدرسه برود. بعد همینطور مشغول رفتن به مدرسه و بازگشتن و انجام تکالیف و کارهای دیگر میشود. بعد بزرگ میشود و بعد هورمون ها به او جهت میدهند تا گاهی کارهای احمقانه و تحقیر آمیز انجام دهد یا ندهد یا به چیزهای حقیرانه ای فکر کند که نمیخواهد به آنها فکر کند، اما به اجبار اینچنین میشود. بعد در این حین هنوز باید تحصیل هم بکند، باید بر تکالیف خود نیز متمرکز باشد و به والدین اش کمک کند و کارهای دیگر انجام دهد. خیلی... مشغله هست، نه؟ (بله.)

من از این بابت خیلی برای انسانها متأسف هستم. به همین دلیل همچنان به آنها کمک میکنم. (متشکریم، استاد.) چون میدانم که همه آنها قربانی هستند. قربانی، قربانی، قربانی، همگی این چنین اند. اگر والدین خوب باشند، چیزهای خوب به آنها می آموزند. اگر آنها هم مثل بسیاری از افراد دیگر نادان باشند، چیزهای احمقانه به آنها یاد میدهند. (درسته.) در مدرسه به شما خواندن و نوشتن و چیزهایی یاد میدهند که با آنها بتوانید شغل خوبی پیدا کنید. بعد که شغل دار شدید، باید همسر خوب بگیرید و خانواده خوبی تشکیل دهید. و این تمام چیزیست که همه ما به سمت آن سوق داده میشویم. (بله.) بعد چطور افراد وقت دارند عشق و خرد یا هر چیز دیگری در خود پرورش دهند؟ حتی من هم همینطورم، حقیقت را به شما میگویم. فقط در آن روزهایی میتوانم چنین کنم که به تنهایی به اعتکاف میروم. امروزه حتی در حین اعتکاف هم باید کار انجام دهم. (بله.) و گاهی، حتی وقتی چیزی از من می پرسید، چند روز طول میکشد تا پاسخ دهم. (درسته.) ابتدا سئوالات مهم تر را پاسخ میدهم و ابتدا کارهای مهم تر را انجام میدهم. (بله، استاد.) حتی سوپریم مستر تلویزیون را هر روزه بررسی میکنم و اگر چیز اضطراری نباشد، ابتدا کارهای دیگر را انجام میدهم. (بله.) بررسی میکنم که آیا کارهای مهم تری دارم، که اضطراری تر باشند. بعد می نشینم و کارهای سوپریم مستر تلویزیون را انجام میدهم. گاهی باید از چیزی آگاه شوم، در مورد چیزی تحقیق کنم، منظورم به طور نامرئی و درونی است. بعد حتی کار را فراموش میکنم. یا نیمی از آن را انجام میدهم و بعد فراموش میکنم که باید بروم و کارهای سوپریم مستر تلویزیون را انجام دهم یا خانه را تمیز کنم. خوشبختانه، آن به اصطلاح خانه ام فقط چند متر مربع است. عالی است. آن را انتخاب کردم، چون دیگر نمیتوانم در خانه بزرگتر بمانم، حتی اگر راحت تر باشد. اما نمیتوانم، چون کارها خیلی زیاد است، باید خیلی نظافت کنم. (بله، استاد.) من تنبل نیستم. دوست دارم نظافت کنم، یک نوع ورزش است، اما وقت ندارم. (بله.) حتی گاهی در کار درونی غفلت می کنم و بعد حس خیلی بدی، خیلی بدی، خیلی بدی پیدا میکنم. جواب خیلی از سئوالات را باید بدانم. (بله، استاد.) نمیتوانم فقط اینجا بنشینم و تمام روز کار بیرونی انجام دهم و بعد هر وقت از من سئوال یا هر چیز دیگر در مورد کار بپرسید، بتوانم به سرعت آن را حل کنم. نه، نه، نه، به وقت نیاز دارم. (متوجه ایم، استاد.) حتی برای کار سوپریم مستر تلویزیون، اگر به سئوال شما پاسخ دهم یا برخی برنامه ها را تصحیح کنم، باز هم به وقت نیاز دارم تا بدانم کدام روش بهتر است. (بله.) گاهی چیزی را تصحیح کرده ام و بعد اصلاحات بیشتری فرستادم، چون بعد که به مدیتیشن نشستم، بیشتر فکر کردم و راه بهتری به ذهنم رسیده است. (بله.) پس می بینید که گاهی چیزی چندین بار تصحیح میشود. میدانید، درسته؟ (بله.) حداقل ویرایشگرها میدانند. (بله، استاد.) من برای ویرایشگرها متأسف هستم، اما به آنها افتخار میکنم. (ممنون، استاد.) به همه شما افتخار میکنم. (ممنون، استاد.) چون شما ایده های خوبی دارید و کار خوبی انجام میدهید، منظورم این است که مدام بهتر میشوید. (از شما ممنون، استاد.) من خیلی خوشحالم. فقط هشیارتر باشید. زندگی ما حالا اینطوری است. ببخشید، بچه ها. اگر شما رویای زندگی های دیگری را دارید، آنرا فراموش کنید. این زندگی ما است. فقط آنرا بپذیرید و ادامه دهید. (بله، استاد.)

به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید